خیره به تو

با خودم فکر می‌کنم

این آشنای چندهزارساله

چطور هنوز سینه‌خیز

خودش را در امتداد قرن‌ها می کشد؟!

قهوه‌ای برمی‌دارم

قهوه‌ای برمی‌داری

می‌گویم: نوش جان!

می‌گویی: نوش جان!

خیره به تو...

خیره به من...

خیره به آینه...