ندارد
خیره به تو
با خودم فکر میکنم
این آشنای چندهزارساله
چطور هنوز سینهخیز
خودش را در امتداد قرنها می کشد؟!
قهوهای برمیدارم
قهوهای برمیداری
میگویم: نوش جان!
میگویی: نوش جان!
خیره به تو...
خیره به من...
خیره به آینه...
+ نوشته شده در شنبه بیست و دوم آبان ۱۳۹۵ ساعت 0:50 توسط اشکان حسینزاده
|
من یک (نه) بزرگ هستم.